حكمت رضوي در بيت الحكمه مامون


 





 
باگسترش يافتن وسعت و قلمرو سرزمين‌هاي اسلامي، فرمانروايان عرب دريافتند كه براي اداره سرزمين‌هاي متمدن مفتوحه به اشخاص دانا و آگاه نيازمندند، بنابراين به دانايان سرزمين‌هاي تابعه، بويژه ايرانيان روي آوردند.
از سده دوم هجري و بخصوص پس از استقرار خلافت عباسي كه ازدياد نفوذ عناصر ايراني در فعاليت‌هاي سياسي و امور مملكت‌داري مشخصه بارز دهه‌هاي نخستين حكومت آنان بود محافل علمي و آموزشي، رشد افزوني پيدا كرد و انواع علوم و دانش در مسير پيشرفت قرار گرفتند.
آنچه روشن است از شاخص‌ترين مجالس علمي آن روزگار مي‌توان به بيت‌الحكمه اشاره كرد كه در بغداد و به روزگار خلافت مامون عباسي، بنا گرديد. البته بايسته است ياد شود كه برخي تاريخ‌نگاران، تاسيس بيت‌الحكمه را مرتبط با روزگار حكومت هارون‌الرشيد برمي‌شمارند، اما بيت‌الحكمه چه به عهد قدرت‌مداري هارون بنا نهاده شده باشد و چه به وقت زمامداري مامون تاسيس شده باشد، در دوران خلافت مامون بود كه به اوج اعتلا دست يافت.
بيت‌الحكمه نخستين مركز علمي مهم و معتبري بود كه در جامعه اسلامي ساخته و توجه بيشتر و بهتر به فلسفه، علوم رياضي و طبيعي را سبب شد.
اين كانون دانش كه كتابخانه و رصدخانه‌اي را نيز شامل مي‌شد به صورت مكان و جايگاهي براي فراز آمدن دانشمندان، دانش‌پژوهان، محققان و بويژه مترجمان شايسته‌اي درآمد كه به‌ تقريب تمامي كتاب‌هاي علمي و فلسفي نگاشته‌شده به زبان‌هاي يوناني، هندي، پهلوي، سرياني و... را به عربي بازگرداندند.
شايسته يادكرد است عنايت اين دارالعلم به امر ترجمه را مي‌توان سبب اصلي ورود دانش‌هاي بيرون از محدوده دين و آموزه‌هاي مذهبي و زبان عربي به معارف نوخاسته اسلامي كه عنوان علوم دخيله را يافته بود دانست. شايان توجه است بنا به نظر جرجي زيدان، تاريخ‌نگار نامدار عرب، بيت‌الحكمه به دست ايرانيان تاسيس شده و توسط آنها نيز اداره مي‌شده و كساني كه بدانجا آمد و شد مي‌كردند نيز بيشترشان ايراني بوده‌اند.
در آن هنگام كه مامون بر سرير خلافت تكيه زده بود در كنار رشد مراكزي چون بيت‌الحكمه محافل مناظره و مجالس مباحثه نيز نمو ويژه‌اي يافت.
درحقيقت، مامون به رغم آن‌ كه ازجمله دوروترين، نيرنگ‌بازترين و رياكارترين خلفاي تاريخ به شمار مي‌آيد، واجد دانشي وافر بود و به اين سبب به گفتمان‌هاي علمي علاقه‌اي تام داشت و از اين رو از برپايي جلسات بحث و گفت‌وگو، پشتيباني خاص مي‌كرد.
كندوكاو و جستجو در آثار تاريخي به يادگار مانده از آن دوران نمايان مي‌سازند كه امام علي بن موسي‌الرضا(ع) نيز در مناظره‌ها حضوري فعال و توانمندانه داشته‌اند و البته مامون خود مشوق و مصر به شركت آن والامقام در مجالسي اينچنين بود.
برخي تاريخ‌نگاران بر آن باورند كه مامون به اين جهت امام بزرگوار را ترغيب به اين كار مي‌كرد كه مي‌خواست دانش امام را بسنجد و اميد بدان داشت كه علي بن موسي‌الرضا(ع) از مناظره‌ها موفق بيرون نيايد تا اعتبار امام را ميان مسلمان با تبليغ گسترده شكست علمي ايشان فروكاهد.
شماري مورخان نيز بر آن اعتقادند كه مامون هرگاه خود در مبحثي علمي درمي‌ماند از امام ياري مي‌جست تا به لطف دانش وافر آن بزرگوار بر علم خويش بيفزايد.
به هر ترتيب، انگيزه مامون هرچه بوده باشد آنچه تاريخ گواهي مي‌دهد آن است كه امام رضا(ع) توانمندانه در مجالس گفتمان شركت مي‌جستند و با دانشي افزون، همگان را وادار به ستايش مقام و منزلت علمي خويش مي‌نمودند.
براساس نوشته‌هاي كتاب‌هايي چون عيون اخبارالرضا، اثر معروف ابن بابويه، اصول كافي، كتاب مشهور كليني و چند مناظره امام رضا(ع) آوازه بيشتري پيدا كرد كه عبارت بود از مباحثه‌هاي امام با پيشوايان و عالماني از اديان و مذاهب گوناگون چون زرتشتي، مسيحي، يهودي، صابئي.
هرچند، گفتمان‌هاي علمي امام‌رضا(ع) با متكلمان فرق مختلف اسلامي نيز چه از نظر معروفيت و چه از نظر صلابت سخنان ايشان دست‌كمي از ديگر مناظره‌ها ندارد، شايد پر بيراه نباشد اگر بيان شود گفت‌وگوهاي آن بزرگوار با افرادي بسان جاثليق، از عالمان بزرگ مسيحي، هيربد هيربدان يا هيربد اكبر، بلندپايه‌ترين روحاني زرتشتي و راس‌الجالوت و پيشواي بزرگ يهوديان هريك نشاني از استواري انديشه و جايگاه والاي علمي ايشان است.
ظاهرا امام رضا(ع) تاليفاتي چند نيز درباره علوم مختلف داشته‌اند. دكتر حسن تاج‌بخش، استاد ممتاز دانشگاه تهران و نويسنده كتاب ارزشمند، تاريخ دامپزشكي و پزشكي ايران، اذعان داشته است امام رضا(ع) در طب واجد مهارت بودند. آنچه آشكار است اين معنا از بسياري ديگر از منابع و ماخذ تاريخي نيز برمي‌آيد.
رساله ذهبيه، كتابي است مرتبط با طب كه نگارش آن به امام رضا(ع) نسبت داده شده است. اين كتاب از گرانبهاترين مواريث اسلامي درباب فنون طبابت و علم پزشكي است.
در اين كتاب از علم‌الامراض، علم‌الابدان، وظائف‌الاعضا، تغذيه درست و... سخن به ميان آمده است. برخي منابع تاريخي بيان داشته‌اند كه مامون خود مطالب اين كتاب را ستوده و گفته است: «آن را از گرانبهاترين خواسته‌ها و بزرگ‌ترين اندوخته‌ها و سودمندترين فايده‌ها ديدم و نيز به سبب نفاست و حسن موقعيت و بزرگي سود و فراواني بركت آن، فرمان دادم با طلا نوشته شود... از آن نسخه‌برداري كردند و آن را در خزانه دارالحكمه مخزون داشتم.»
گفتني است، عده‌اي از جستجوگران عرصه تاريخ و شماري از پويندگان راه دانش بر آن باورند كه اين كتاب مستقيما توسط حضرت نگاشته نشده، بلكه شاگردان امام فرموده‌هاي ايشان درباره فنون پزشكي را جمع‌آوري كرده و به نام ايشان انتشار داده‌اند.
به هر روي هركدام از روايت‌هاي فوق درست باشد نه تنها از اعتبار كتاب و مقام علمي امام نمي‌كاهد، بلكه نشان از آن دارد كه لقب، طبيب آل محمد، برازنده و شايسته ايشان بوده است.
الفقه الرضا، هم كتابي است كه بسياري آن را نگارش يافته از سوي امام رضا(ع) مي‌پندارند. اين كتاب همان‌گونه كه از نامش برمي‌آيد مرتبط با فقه و فتاواست. شايسته و بايسته است ياد شود در صحت انتساب اين كتاب به امام رضا(ع) ميان علما اختلاف است.
آنچه روشن است بعضي علما چون علامه محمدتقي مجلسي، علامه محمدباقر مجلسي و سيد بحرالعلوم بر اعتبار آن براهيني بيان داشته‌اند و شماري همانند آيت‌الله‌العظمي خويي با ارائه دلايلي در انتساب اين اثر به امام تشكيكاتي وارد ساخته‌اند.
نگارش و تاليف رسائل و كتاب‌هاي ديگري نيز همچون علل ابن‌شاذان، پاسخ بر مسائل ابن سنان و محض‌الاسلام را نيز به امام رضا(ع) منتسب داشته‌اند كه البته صحت انتساب‌ها چندان روشن نبوده و در اين مختصر نيز مجالي براي پرداختن به چنين كار خطيري نيست.
تنها مي‌توان گفت بافرض بر آن‌كه اين كتاب‌ها از سوي امام رضا(ع) هم نگارش نيافته باشند، دور از ذهن و بعيد نمي‌نمايد اگر گفته آيد اين رسائل را شاگردان و ياران امام با توجه به پاسخ‌هاي ايشان به پرسش‌هاي گوناگون نگاشته‌اند. منبع:جام جم آنلاين
ارسال توسط کاربر محترم سایت : hasantaleb